با تو نیستم با کفشمم…
لیز خوردن بهونه ایست تا دست هایی رو که دوست داری محکمتر فشار بدی, روز زمستونیت قشنگ!
الا ای برف!
چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟
بر این دنیا که هر جایش
رد پا از خبیثی است
مبار ای برف!
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف!
آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم …
آدم برفی فقط ۱ پا دارد...
چشمانش از دکمه است اما میخندد...
آدم برفی در برف میخندد چرا که این شانس را دارد که
باشد حتی آدم برفی باشد و باشد..
..
به شقایق سوگند
که تو بر خواهی گشت ،
من به این معجزه ایمان دارم ،
منتظر باید بود
تا زمستان برود ،
غنچه ها گل بکنند !