عمر برف است و آفتاب تموز ( تابستان )
اندکی ماند و خواجه غره هنوز ...
برف نو! برف نو!
سلام، سلام
بنشین، خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام
-------
در این روزهای برفی آیا برای گنجشکان دانه ای ریخته ای؟
----------
در برف، سپیدی پیداست. آیا تن به آن میدهی؟
بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند.
اینجا که تا دو قدمی ما برف اومد ولی ما که چیزی ندیدیم
خوش به حال تو اینجا اصن با معقوله ی برف بیگان
خیلی شعرقشنگیه
ممنونم عزیزم بازم به وبلاگم سر بزن عسیسم
اینجاکه اصن برف نیومده
اخ گفتی تهرون که هیچ کس دیگه برفو نمی شناسه نمی دونه چه شکلی شیدا جون ایشا برفم بیاد تعطیل شیم چقد خوبه http://www.blogsky.com/images/smileys/108.png